کد مطلب:106664 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

نامه 041-به یکی از کارگزارانش











[صفحه 143]

از نامه های امام (ع) به یكی از كارگزارانش شعار: قسمتی از لباس است كه به بدن مرتبط است (آستر لباس- زیرپوش) بطانه الرجل: نزدیكان و خواص مرد. كلب الزمان: سختی روزگار حرب العدو: دشمن سخت به خشم آمد فتك: قتل فریبكارانه و ناگهانی شغرت: پراكنده شد مجن: سپر ازل: سبك، چابك هواده: سازش ضح رویدا: كلمه ای است كه به كسی گفته می شود كه مامور به ایجاد آرامش است، اصل این كلمه درباره ی مردی بوده است كه شترش را به هنگام ظهر علف می دهد و او را سیر نكرده تند می راند، می گویند ضح رویدا مناص: فرارگاه، جای رهایی، رها شدن. نصوص: فرار كردن، رها شدن اما بعد، من تو را در امانت خود شریك ساختم و همچون جامه ی زیرین و آستر لباسم محرم رازم قرار دادم، و هیچ كس از خویشاوندانم برای یاری و مشورت با من و رساندن امانت از تو مورد اطمینان تر نبود، پس چون دیدی كه روزگار به پسر عمویت سخت گرفته است و دشمن با او در نبرد است، و امانت مردم (حكومت) در معرض خطر تباهی است، و این امت سرگشته و پراكنده شده اند، تو هم به پسر عمویت پشت كردی و سپر را وارونه گرفتی، و با كسانی كه از او جدا شده اند، جدا شدی و با بداندیشان همراهی كردی، و با

خیانتكاران تو هم به او خیانت كردی، بنابراین نه به پسر عمویت یاری و همراهی كردی و نه حق امانتداری به جا آوردی، و گویا در جهاد خود خدا را در نظر نداشتی، و گویا دلیل روشن از سوی پروردگارت نداشتی و گویا تو با دنیای این مردم با مكر و فریب عمل می كردی، و می خواستی از راه فریب اموالشان را به غارت ببری، و چون زیادی خیانت به امت، تو را قادر ساخت، تو هم زود حمله ور شدی، و هرچه را توانستی از اندوخته های امت و از آن بیوه زنان و یتیمانشان، همچون گرگ چابك، ران بز از كار افتاده را ربودی، و آنها را با سینه ی فراخ به حجاز حمل كردی بدون احساس گنهكاری، اف بر تو! گویا تو ارث پدر و مادرت را برای كسانت فرستاده ای، سبحان الله!، آیا تو به رستاخیز ایمان نداری؟ و یا از حساب دقیق روز قیامت نمی ترسی؟ ای كسی كه نزد ما از خردمندان محسوب می شدی، چگونه آشامیدن و خوردن را گوارا می شماری در صورتی كه می دانی از حرام می خوری و از حرام می آشامی؟ كنیزان را می خری و با زنان ازدواج می كنی از مال یتیمان و بیچارگان و مومنان و مجاهدانی كه خداوند این اموال را برای آنها قرار داده و به وسیله ی آنان این كشور را حفظ كرده است!! از خدا بترس و اموال اینان را

به خودشان برگردان، كه اگر این كار را نكردی و خدا مرا بر تو مسلط كرد، البته نزد خدا عذرم پذیرفته است، تو را با شمشیرم، آن شمشیری كه كسی را با آن نزده ام مگر این كه داخل آتش جهنم شده است، از پا درآورم. و به خدا سوگند اگر چنان كاری را حسن و حسین (ع) كرده بودند با ایشان در صلح نمی شدم، و هیچ خواسته ی آنان از من برآورده نمی شد، مگر این كه حق را از ایشان بازپس می گرفتم، و باطلی را كه از ظلم آنها پیدا شده بركنار می كردم. به خداوند پروردگار جهان سوگند، اگر آنچه را كه از مال مردم برده ای، به حلال از آن من باشد باعث خوشحالی من نمی شود كه برای كسان بعد از خود به ارث واگذارم. پس آهسته بران و چنین تصور كن كه گویی به پایان كار رسیده ای و زیر خاك دفن شده ای و اعمالت را به تو عرضه كرده اند، آنجا كه ستمكار از روی تاثر و حسرت و اندوه فریاد می زند، و تبهكار آرزوی برگشتن به دنیا را می كشد، در صورتی كه هنگام، هنگام فرار نیست. می گویم (ابن میثم): مشهور این است كه این نامه، خطاب به ابن عباس است، موقعی كه والی بصره بود. عبارات نامه خود، مشعر بر این مطلب است، مثل عبارت: تو هم نسبت به پسر عمویت سپر را وارونه گرفتی، و مانند جمله ی: پس

پسر عمویت را یاری و همراهی نكردی، و همچنین مطلبی كه نقل كرده اند، ابن عباس در پاسخ این نامه به امام (ع) نوشت: اما بعد، نامه ی شما رسید، نامه ای كه دریافتی مرا از بیت المال بصره، بزرگ قلم داد كرده بود، به جان خودم كه حق من در بیت المال بیشتر از مقدار دریافتی ام بوده است والسلام. پس امام (ع) در پاسخ آن نامه نوشت: اما بعد، براستی شگفت آور است كه تو خود را می ستایی بر این كه در بیت المال بیشتر از یك فرد معمولی از مسلمین، حق داری، و خود رستگاری هر چند كه آرزوی باطل داشته و مدعی چیزی باشی كه تو را از گناهانت نجات ندهد و حرامها را بر تو حلال نكند. با این حال پنداری كه تو هدایت یافته و خوشبختی؟، به من اطلاع دادند كه تو مكه را وطن انتخاب كرده ای، و به آنجا سخت دل بسته ای چیزهای تازه در مكه، مدینه و طایف می خری و آنها را بوسیله ی نماینده ات انتخاب می كنی و از پول دیگران بهای آنها را می پردازی، پس برگرد و تجدید نظر كن خدا تو را هدایت كند و به جانب خداوند پروردگارت برگرد و اموال مسلمانان را به خودشان برگردان، دیری نخواهد پایید كه تو از دوستانت جدا خواهی شد و آنچه را جمع آورده ای رها خواهی كرد، و در قطعه ای از زمین بدون م

تكی و فرش دفن خواهی شد، از دوستان خدا و مقیم خاك می گردی، از آنچه به وجود آورده ای بی نیاز، و به آنچه قبل از خود فرستاده ای نیازمند خواهی شد. والسلام. گروهی این مطلب را منكر شده و گفته اند: كه عبدالله بن عباس هیچ گاه از علی (ع) فاصله نگرفته است و روا نیست كه درباره ی او، چیزی را بگوییم كه قطب راوندی- خدایش بیامرزد- گفته است، بلكه این نامه به عبیدالله نوشته شده است. و این عقیده صحیح تر و نسبت نامه به عبیدالله مناسبتر است. بدان كه هیچ كدام از این دو گفته سندی ندارد: اما گفتار اول، تنها این مطلب كه ابن عباس بعید است كه چنین كاری را كرده باشد كه به او نسبت داده اند، روشن است كه ابن عباس معصوم نبوده و علی (ع) هم كسی نبود كه در راه حق از احدی بترسد، هر چند كه محبوبترین فرزندان او باشد همان طور كه در این مورد به حسن و حسین (ع) در این مثال زده تا چه رسد به پسر عمویش، بلكه لازم است به خویشاوندان نزدیك در چنین مورد سخت تر بگیرد، وانگهی سختگیری و سرزنش و درشتی بر او باعث جدایی ابن عباس از امام (ع) نمی شود، زیرا روش امام (ع) این بود كه هرگاه كسی از یارانش استحقاق مواخذه داشت: مواخذه می كرد، چه بزرگ بود یا كوچك، چه نزدیك

بود یا دور، و هنگامی كه حق الله را از او بازپس می گرفت، و یا آن شخص از كرده ی خود پشیمان می شد، به همان حال قبلی نسبت به او باز می گشت، چنان كه فرموده است: عزیز نزد من خوار است تا وقتی كه حق را از او باز ستانم و ذلیل نزد من عزیز است تا وقتی كه حق او را بازگیرم. بنابراین با محبت عمیق و پیوند خویشاوندی كه مابین ایشان وجود داشته، درشتی و رو در رویی ناخوشایند علی (ع) با ابن عباس، جدایی و اختلافی را در میان ایشان ایجاد نمی كرده است. و اما مطلب دوم: عبیدالله كارگزار امام (ع) در یمن بود و چنین حرفی درباره او نقل نشده است. در این نامه چند مطلب است: اول: احسان خود را در مقام منت گزاری بر او از چند جهت یادآوری كرده است 1- او را در امانتی كه خداوندش او را بر آن امین دانسته، شركت داده است یعنی ولایت امر رعیت و اقدام به اصلاح امور دنیا و آخرت ایشان. 2- او را از جمله ی خواص و ندیمان خود قرار داده است، و كلمه ی شعار را به همین منظور استعاره آورده است، از آن رو كه شعار چسبیده به او و همراه جسم و تن اوست. 3- او مطمئن ترین فرد از كسان وی در نزد او و نزدیكترین كس به او بوده است، به دلیل یاری و مشورت و سپردن امانت به وی. مطلب د

وم: امام (ع) پس از یادآوری نیكی خود نسبت به او، بدیهای او را نسبت به خود- در فاصله گرفتنش از امام و خوار گذاشتن و خیانت كردنش در مورد امانتی كه در اختیار داشته یادآوری كرده است- آن هم در وقتی كه می بیند روزگار بر امام سخت گرفته و دشمن رو در روی او ایستاده و كلمه ی امامت و رهبری از مسیر حق خارج شده است تا روشن شود كه او در برابر نیكی امام (ع) ناسپاسی كرده است، تا نكوهش و سرزنش او وجه صحتی داشته باشد آنگاه او را نكوهش و سرزنش كند، مقصود امام (ع) از این نكوهش آن است كه وی از راه منحرف گشته و رعایت عدالت را نكرده است. عبارت امام (ع): تو نسبت به پسر عمویت سپر را وارونه گرفتی، ضرب المثلی است در مورد كسی كه با دوست و برادر خود همراه باشد، بعد نسبت به او تغییر جهت دهد و دشمن او گردد، و اصل این عبارت برای كسی بوده است كه با برادر خود یكرنگ و موافق بوده و روی سپرش به طرف او بود، و موقعی كه از او جدا و با او در ستیز شد، پشت سپرش را به جانب او گرفت تا خود را از شر او حفظ كند. در نتیجه این عبارت كنایه از دشمنی بعد از دوستی شده است، و برای كسی كه چنین كاری بكند ضرب المثل گشته است. مطلب سوم: امام (ع) به توبیخ و سرزنش وی می

پردازد و حالت او را در مورد خیانتكاری اش با این عبارت بازگو می كند: فلا ابن عمك... هذه البلاد، و او را تشبیه كرده است به كسی كه در كوشش و تلاش خود، خدا را منظور نداشته بلكه هدفش دنیا بوده است، و نیز به كسی كه پروردگار خود را از روی دلیل نشناخته بلكه نسبت به او و به وعد و وعید او ناآگاه است. وجه شبه، همان مشاركت او با كسانی است كه غیر خدا را می جویند و نسبت به او جاهلند و در پی غیر خدایند، در این كه آنان از خدا اعراض كرده اند. و همچنین او را تشبیه به كسی كرده است كه از عبارت خود هدفی جز فریب مردم مسلمان و به چنگ آوردن دنیای آنها ندارد. و در عبارت: فلما امكنتك الشده... الكبیره به وجه شبه اشاره فرموده است، یعنی همان طور كه شخصی كه دیگری را نسبت به چیزی فریب می دهد، به دنبال فرصتی است تا آن چیز را به هنگام فرصت برباید، تو نیز در سرعت اقدام به خیانت چنین بودی. و عمل وی را در ربودن مالی كه به چنگ آورده است، تشبیه كرده به ربودن ران بز از كار افتاده توسط گرگی چالاك، و وجه شبه به سرعت ربودن و خفت و پستی او است. اما این كه امام (ع) در این تشبیه گرگ چابك را انتخاب كرده از آنروست كه لاغری رانهای وی او را كمك می كند تا ب

ه تندی بجهد و طعمه را به سرعت برباید و همچنین (به عنوان مشبه به) ران بز لاغر اندام را از آن جهت آورده است كه ممانعتی در كار نیست و آن برای ربودن آماده تر است. آنگاه به عنوان توبیخ و سرزنش به او اطلاع داده است كه وی آن اموال را به وطن خود، مكه منتقل كرده است، عبارت رحیب الصدر كنایه است از شادمانی و خوشحالی وی به سبب این اموال و یا كثرت اموالی كه او به اختیار خود گرفته است، زیرا طبیعی است كه هر گاه انسان چیزی را در دل بپرورد و دست یازد، هر چه ممكنش باشد برداشت می كند و به اختیار می گیرد. كلمات: رحیب، و غیر، منصوبند بنابراین كه حال می باشند، و اضافه ی رحیب به صدر، در تقدیر انفصال است. سپس در مقام سرزنش و كوبیدن طرف در انتقال اموال، او را به كسی كه ارث پدر و مادری اش را برای خانواده ی خود منتقل كند، تشبیه كرده است، و از باب تعجب نسبت به جریان كار و اعتراض به او از دو مطلب پرسیده است: 1- از باب تذكر به او، از ایمان وی به رستاخیز و بیم او از خشم خدا در روز حساب پرسیده است. و به او خاطرنشان كرده است كه وی در نظر مردم از خردمندان به حساب آمده است و نیز او را در موضعی قرار داده است كه متوجه شود، دیگر نزد امام (ع) جای

گاه قبلی خود را ندارد. 2- از كیفیت گوارایی خوردن و آشامیدن او پرسیده است، با علم به این كه آنچه می خورد و می آشامد و نكاحی كه می كند، از همین مال حرامند، زیرا این مال یتیمان و بیچارگان و مجاهدان مسلمان است كه خداوند بر آنها روا داشته است تا بدان وسیله بندگان و شهرهایش را حراست كنند، البته این استفهام در سخن امام (ع) به معنای انكار و سرزنش است، زیرا كه امام (ع) با یادآوری معصیت خدا او را نكوهش می كند. مطلب چهارم: او را پس از سرزنش طولانی به تقوای الهی و بازگرداندن اموال مسلمین به صاحبانشان فرمان داده است، و او را تهدید كرده است كه اگر این كار را نكرد و بعد خداوند دست امام (ع) را بر او باز كرد درباره ی او نزد خدا معذور است یعنی درباره ی او و حتی كشتن او معذور خواهد بود. توصیف ضربت شمشیر با ذكر صفاتی كه آورده است تهدید شدیدتری و منع گویاتری است. مطلب پنجم: سوگند یاد كرده است كه فرزندانش با همه ی نزدیكی و ارجی كه نزد او دارند اگر همانند او خیانتی را مرتكب شده بودند، ملاحظه آنها را نمی كرد تا این كه حق را از آنها بازستانده، و باطل را نسبت به مال، یا غیر مالی كه مورد ظلم آنها قرار گرفته بود می زدود. و مقصود امام (ع

) آن است كه حسنین (ع) را ملاحظه نكند، دیگران را به طریق اولی ملاحظه نخواهد كرد. آنگاه به پروردگار سوگند یاد كرده است كه آنچه را ابن عباس از اموال مسلمین برده است، اگر به حلال از آن او می شد و برای كسان پس از خود به ارث می نهاد باعث خوشحالی او نمی شد. زیرا او می دانست جمع آوری و اندوختن مال باعث عذاب اخروی است. همان طور كه خداوند متعال فرموده است: و الذین یكنزون الذهب و الفضه سوگند اول امام (ع) همچون عذری برای شدت پرخاش بر اوست، و سوگند دوم برای بی ارزش جلوه دادن چیزهایی است كه او از بیت المال برداشته و بیان این مطلب است كه اگر او از راه حلال هم آن مالها را دریافت كرده بود، ارزش اندوختن نداشت تا چه رسد كه از حرام است. و آن را به ارث خواهد گذاشت و از اختیار او خارج می شود و برای خانواده اش خواهد ماند. مطلب ششم: او را امر به آرامش كرده است، از باب تهدید بر نزدیك بودن رسیدن به آخر كار كه همان مرگ و دفن و عرضه ی اعمال در جایی است كه ستمگران از روی حسرت فریاد برمی آورند، و آنانی كه امر خدا و عمل صالح را از دست داده اند آرزوی بازگشت به دنیا را ندارند، آنگاه كه راه فراری برای آنان از آنچه بدان گرفتار آمده اند وجود ن

دارد، و آنجا همان عرصه ی رستاخیز است. امام (ع) فریاد با حسرت را به هنگامی كه راه برگشت نیست، در سخنان خود آورده است تا بر ترساندن و تهدید با شماری از امور نفرت آمیز تاكید كند، و اما امام (ع) در این عبارت در صورتی كه هنگام، هنگامه ی فرار نیست، لات را تشبیه به لیس كرده و اسم فاعل را در آن مقدر دانسته است. و لات جز با كلمه ی حین استعمال ندارد، و حین، مرفو است، چون اسم لات است (!)، و بعضی گفته اند: تای در لات مانند تای در ثمه و ربه زایده است، البته این مطلب قبلا هم گذشت.


صفحه 143.